طاهره در کودکی حافظ قرآن بود و به حل مسائل فقهی علاقه نشان میداد.او توانست تحصیلاتی عالی نزد پدر و مادرش و همچنین سایر اعضا خانواده داشته باشد.او ادبیات و شعر فارسی را نزد مادر خود و فقه، اصول، حدیث و تفسیر را نزد پدر، برادر(عبدالوهاب) و عمویش(شهید ثالث) فراگرفت. وی همچنین فلسفه، حکمت و عرفان را نزد دو تن از پسرعموهای پدرش آموخت. منابع اسلامی، بلاغت و فصاحت کلام وی را تائید کردهاند.
در مقطعی از زمان او تصمیم گرفت تا با مراجع شیعه مکاتبه کند و از آنان اجازه اجتهاد بگیرد. از نوشتههای خود او چنین برمیآید که مجتهدان شیعه در پاسخ و در عین حال که طاهره را دارای شرایط اجازه اجتهاد میدانستند. اعطای اجازه به یک زن را خلاف عرف میدانستند.
چه بطور مستقل و یا آنطور که گفتهشدهاست تحت تاثیر پسر داییاش ملاجواد ولیانی و یا عمویش ملامحمدعلی، طاهره به شیخیه گرایش پیدا کرد. پس از ازدواج، او مشتاقانه دروس شیخ احمد احسایی(موسس مکتب شیخیه که عموی کوچکترش ملامحمدعلی برغانی نیز به او گرایش داشت) را دنبال میکرد. او کسی بود که شوهر و پدرشوهر طاهره بر سر مسایل اعتقادی با وی دشمنی داشتند. مبنای اعتقادی شیخیه چهار اصل توحید، نبوت، امامت و رکن چهارم بود. آنان معاد و عدل را در زمره اصول دین نمیشمردند و در عوض به رکن چهارم یا باب امام زمان اعتقاد داشتند.
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:
,
توسط امیررضا و پوریا |